چیدن سیسمونی نی نی

1389/11/22 23:18

871 بازدید

اشتراک گذاری

بالاخره امروز 22 بهمن ازصبح خاله هات (مینا و مهسا ) آرینا قوقولی و مامی جونی و ددی که قربونشون برم برات تو سیسمونی کم نذاشته بودن اومدن خونمون تا اتاق نی نی آسمونی رو آماده بکنن . الهی من فدات بشم با این وسایل و لباسهای جینگیلیت که مامان و بابای عزیزم برات خریده بودن . کلی هم لباس و اسباب بازی هم بابا فرزا د برات خریده بود همشوخاله هات چیدت تو کمد لباس و آرینا هم با اون دستای کوچیکش بوفه اسباب بازیتو می چید آخ که این دختر خاله نازنینت چه کیفی می کرد . بابا فرزاد هم لوستر رو نصب کرد و فرش اتاقتو پهن کرد کلی همه چی بوی تازگی می داد . خاله مینای مهربون هم مشغول درست کردن آبگوشت حسابی بود برای نهار.دست پخت خاله مینا خیلی خوبه پسرم تو هم بخوری حتماً خوشت می یاد .خاله مهسا هم دوربین به دست همش فیلم میگرفت و توضیح میداد اسم تورو هم گذاشته بود ژیـــــــگول و همش میگفت ژیگول خاله . بابا فرزاد رفته بود بیرون تا خرت و پرت بخره برا خونه وقتی برگشت دوباره برات یک عروسک خوشگل و بزرگ با لباس لیمویی خرید و گذاشت بالای تختت .وای که دیگه داره حسودیم میشه هنوز نیومده اینقدر تو دل بابات جاداری پس من چی ناراحت خاله هات هم برات هدیه خریده بودن و باسیسمونی آوردن و تو اتاقت گذاشتن.بعد از اینکه کارمون تموم شد ددی هم اومد و نهار خوردیم .آخ که چقدر چسبید . تو هم وقتی گشنت میشه همش تو دل من لگد میزنی ای شیکموی مامان که تا سیر میشی آروم میشی. ددی اومد تو اتاقت وقتی سیسمونی تو رو دید که همه چی مرتب چیده شده بود خیلی لذت میبرد فکر کنم این بهترین آرزوی هر پدر و مادری باشه که بتونه نوه هاشو ببینه و لحظات خوبی با اونها داشته باشه الهی هیشه زنده و سلامت باشن . دستشون هم بابت این همه زحمتی که برای تهیه سیسمونی کشیدن درد نکنه . مامان ، بابا ، مینا ، مهسا ، جیگر خاله عاشق همتون هستم و همگی تون رو دوست دارم . البته عاشق بابا فرزاد خیلی مهربون وژیگول قشنگم هستم (برایم بمــــــــــــــــــــــــانید تا ابد )