عدنانعدنان، تا این لحظه: 13 سال و 21 روز سن داره

عدنان زیباترین لبخند خدا

این خوشی های دوست داشتنی ...

آی عشق! آی عشق! چهره آشنایت پیدا نیست!     ژستتو بخورم منننننننننن     باری ... میگذرد این روزها ... چرایی و چگونگی اش را به ما چه کار؟؟؟   این روزهایت چه زیباست این روزهای دوست داشتنی سه سال و 6 ماهگی ات...:     این روزهای نه چندان سرد پاییزی در بالکن  40 متری خانه همیشه سبزمان و پسرک همیشه خندانمان     این فرشته ها عجب آسمانی اند ...   و من هر قدر بیشتر میدوم دورتر میشوم     عااااشقتم بی ...
16 آبان 1393

برام هیچ حسی شبیه تو نیست

بنام قادر مطلق   باز هم من و تو   و چشمان مهربانت     شام غریبان ...   امشب اما امشب باز   من و نام پر مهر خدایم   خلوتی و ساعتی   واسه همه دعا میکنم و شکرگذاری برای همه .     که خط و نشانِ عشق از تمام ابعاد این مکان لبریز است   که مسیر بهشت از کنار توئه   مسیر بهشت که نه ؛   خودِ خوده بهشت در منحنی لبخند های توست ...     اینجا بهشت تو به بغض های آدم واریز می شود ...   انگار همان قطعه ی گم شد...
14 آبان 1393

ظهر عاشورا ...

صبح عاشوراست ...   گرداگرد این شهر ...   از سر این کوچه تا ته خیابان بعدی   سیاهی ها غمت را وصله کرده اند به شانه افتاده دیوارها   ته مانده هایی از باران دیروز هنوز هم باقیست   و هنوز هم هر دانه اش از برای عشق تو آب و جارو می کند   پرچم های سیاه  ...   پرچم های سیاهی که بر سردر هرخانه ی این کوچه آویز شده ...   که وقتی پا به پای این باد پاییزی چرخ می خورد طیف زیبای اسمت را به جریان   می اندازد ...   کودک پاکمان ؛ نیک سرشت کوچکمان ؛   در این خیابانهای ش...
13 آبان 1393

اعتمااااااد به نفس ...

هوررررررررررا خیلی خوشحالم! :)) آخه یه روز خیلی متفاوت رو داشتیم ...   امروز خونه خاله نرگس دعوت بودیم به مناسبت یک جشن خانوادگی برای خداحافطی و رفتن   یک خانواده بسیار خوب و دوستداشتنی به آمریکا  ( برادرشوهر و جاری ) خاله نرگس .   در ضمن روز عید غدیر هم بود و مناسب جشن و شادی ...   اما خوشحالی من از این روز چیز دیگریست   همیشه نازنین من ؛   پسرک من! بارها و بارها دیگران را مجذوب خودت کردی!   کوچه، خیابان، مغازه، مهمانی و هرجای دیگر... فرقی نمی کند!   کارهایی که با تمام کودکیت ، عشق به پا می ...
21 مهر 1393

روز کـــــودک ...

پسر زيبا روي من !     امـــــروز روز تو ست . تويي كه بي نظير ترين پسر عالمي . امروز با تمـــــــام وجود برايت آرزو ميكنم ، هر چه خوبي ست . هر چه زيباي ست . امروز به خود ميبالم از اينكه فرشته ي پاكي چون تو ، مرا " ماما " خطاب ميكند . از اينكه پسر زيبا و شيريني چون تو دارم ، غرق در لذتم .     و باز این پدر همیشه مهربان و عاشق پسر تو رو با هدیه ای غافل گیر کرد و باعث شد   دیشب دوباره صدای خنده هات زیر سقف خونه پیچید و برق شوق توی چشمانت با دیدن   به قول خودت جـایزه  ستودنی بود و...
17 مهر 1393

ای تـو جـان جـان جـان جـان مـن

«حواسم را هرکجا پرت کنم باز هم کنار تو می افتد ... »     خوشحالم و هزاران بار خداي مهربان را شاكرم كه تو را به من هديه داد     پسر بی همتای من ؛   تو هر جور که دوست داری بنواز   من جانم را   برای شنیدن آهنگ هایت   کنار گذاشته ام . . .         خداوندا ... !     مهربانا ... !    هیچ نمی گویم .   و سکوت می کنم ...      قسمت می دهم یا رب به حرمت قلبی که تنها امید و پنا...
26 شهريور 1393

حکایت دوســـــــت ...

امروز می خوام راجع یک داستان که از کودکیت آغاز شد برایت بگوییم   داستان یک " دوســـــــت "   دوستی که ساخته ذهن کودکیت بود   از همانی حرف میزنم که در خیابانها و یا مراکز تجاری با تن پوشهای عروسکی   و یا شخصیت های کارتونی دیده میشن   وقتی خیلی کوچیک بودی با دیدن اونها می ترسیدی و نزدیکشون نمی رفتی  .   تا اینکه من و پدرت اون شخصیتهای کارتونی توی خیابون ها رو به عنوان یک دوست   برات معرفی کردیم .   یه دوست خوب کارتونی که لباس می پوشه تا بچه ها رو بخندونه . و از اون موقع به بعد دیگه   ...
20 شهريور 1393

دنــــــــیای کودکی و یک احساس ســــــــبز

  هر روز سراغش رو می گرفتی   روزی که  برایت خریدیم ، چشمات درخشید از شدت خوشحالی! همون که با آمدنش ؛ شـــــــوق توست که به استقبالش میرود ...   دلمان میخواست , زمان حرکت نمی کرد تا ما با دلی آرام این حس خوب   کودکانه ات را تماشا می کردیم .   همون که ماهها با اسباب بازیها و دنیای کودکانه ات شبیه سازی می کردی! توی پارک بهشون خیره بودی! همون که وقتی کوچولو بودی، دنبال فرصت بودی تا به جای پدرت تو راننده باشی !   رانندگی عشق این روزهایت بود.   هر روز به بابایی زنگ میزنی...
20 شهريور 1393

گزارش جشنواره تابستانی ...

 قامت برج میلاد و ماه تابان ما ؛     یک روز آفتابی شهریور و گردش در برج میلاد به پیشنهاد نهال کوچکمان ؛   آسمان تهران هم آبی بود و هوای شهرمان عالی برای یک تفریح ...   + آب و هوای تازه حق مسلم همۀ ماست!:دی   جشنواره تابستانی و حضور سبز شهرهای مختلف ایران توی این جشنواره ما رو به اینجا   کشید که البته بدک هم نبود و کلی با غذا های محلی شهرهای مختلف ایران آشنا شدیم .   من هم که همیشه پایۀ نمایشگاه هستم حالا هر چی میخوات باشه باشه !     با تو کو...
13 شهريور 1393