عدنانعدنان، تا این لحظه: 13 سال و 1 ماه و 8 روز سن داره

عدنان زیباترین لبخند خدا

حکایت دوســـــــت ...

1393/6/20 19:38
190 بازدید
اشتراک گذاری

امروز می خوام راجع یک داستان که از کودکیت آغاز شد برایت بگوییم

 

داستان یک " دوســـــــت "

 

دوستی که ساخته ذهن کودکیت بود

 

از همانی حرف میزنم که در خیابانها و یا مراکز تجاری با تن پوشهای عروسکی

 

و یا شخصیت های کارتونی دیده میشن

 

وقتی خیلی کوچیک بودی با دیدن اونها می ترسیدی و نزدیکشون نمی رفتی  .

 

تا اینکه من و پدرت اون شخصیتهای کارتونی توی خیابون ها رو به عنوان یک دوست

 

برات معرفی کردیم .

 

یه دوست خوب کارتونی که لباس می پوشه تا بچه ها رو بخندونه . و از اون موقع به بعد دیگه

 

این شخصیت ها برات حکم دوست رو داشتن و ما برای اینکه دیگه شما مطمئن بشی که زیر

 

اون کله بزرگ کسی نیست جز یه آدم واقعی برای تولد سه سالگیت شخصیت

 

باب اسفنجی رو آوردیم که در آخر مراسم هم اون کله بزرگ رو آقا از سرش در آورد

 

و شما داستان دوست رو باور کردی .

 

حالا دیگه عاشق این تن پوشها شدی هر جا می بینی بدو می ری سراغشون

 

و بلند  میگی " سلام دوست  " و بهشون دست میدی .

 

الهی من فدای همه تو که چقدر کودکانه این داستان رو قبول کردی و امروز چقدر بی اندازه

 

دوســــــــــت رو دوســــــــــــــــــت داری

 

تو چقدر دانایی و من فقط پله های اول را با تو بالا میروم آن هم با کمک دستهای تو .

 

همه و همه ی این چیز ها که می خوانی،


همه دست نخـــــورده ترین احساسات مادرانه ی منند برای تو...


تو که آدم پاک قصه های من هستی!

 

جشنواره تابستانه در برج میلاد "  93.6.13 "

 

 

نمایشگاه مادر و کودک در نمایشگاه بین المللی " 93.6.18 "

 

 

 

و تولد 3 سالگی 1393

 

 

 

واین هم پایان قصه ...

پسندها (1)

نظرات (0)