عدنانعدنان، تا این لحظه: 13 سال و 1 ماه و 7 روز سن داره

عدنان زیباترین لبخند خدا

معاینه های هفتگی نی نی

1389/12/4 23:18
95 بازدید
اشتراک گذاری

به نام خالق زیباییها 

 سلام پسر دوست داشتنی من ،این روزها با نزدیک شدن به اومدنت دکتر برام هر هفته وقت معایه می داد . این آخرین روزها هر دفعه که میرفتم مطب دکترصدای قلب خودمو به خاطر دلهره ای که داشتم زودتر از صدای قلب تو میشنیدم . آخه من از آمپول میترسم چه برسه برم اتاق عمل و زیر تیغ جراحی .همش منو بابات تحقیق میکردیم ببینیم کدوم بیمارستان من بستری بشم .من هم چون با دکترم به توافق رسیده بودم که سزارین بشم پرس و جو می کردم ببینم کدوم روش سزارین بهتره بیهوشی یا بی حسی . خلاصه این روزها همراه با تدارکات اومدنت مامانت بیش از اندازه دلهره داشت و شاید این هم طبیعی باشه به خاطر تجربه ای که تا الان نداشتم و هر مادری حاضره شیرینی این تجربرو تو زندگیش داشته باشه . دکتر گوشی معاینه رو میذاشت روی شیکمم صدای قلبتو میشنیدم آروم می شدم عین گنجیشک تند تند میزد(تپـــــــــــــپ تپ تپ 02300000بعدش هم تو محکم با پات به شکمم فشار می آوردی تا دکتر گوشی رو از رو شکمم برداره دکتر هم میگفت معلومه پسرت ازون شیطونا میشه . قروبون اون پاهای کوچولوی نازت برم که اونم برا من شیرین بود . بعد هم وزنم می کرد 69 کیلو (قبل از حاملگی 58 کیلو بودم ) وضعیت نی نی هم خوب بود دکتر برام 90/1/26 برای روز جمعه وقت سزارین داده بود ولی من باید تا اون روز هر هفته می رفتم معاینه تا دکترسلامتی نی نیمو چک بکنه . بابا فرزاد هم برای بند نافت اقدام کرده بود .که من باید یک سری آزمایش انجام می دادم تابانک خون بند ناف رویان از سلامت مادر اطمینان پیدا بکنه که خدا رو شکر مشکلی نبود و قرار داد بستیم تا روز سزارین مسئول شرکت برای بردن خون بند ناف اقدام بکنه . پسرم نگران نباش همه چیز برای اومدنت محیا شده خدا هم خودش به مامانت این روزها کمک میکنه و هوای منو داره .

صادقانه فریاد میزنم عاشقتم خدای من

به خاطر وجودت ، به افتخار بودنت ، تو را به اندازۀ خدا دوست دارم

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)