همه لذت دنیا همین لبخند ساده است ... مگه نه ؟
یک صبح پاییزی و هواخوری درحیاط خانه ای که تو با آمدنت این خانه را
برای همیشه در ذهنمان خاطره کردی و فراموش نشدنی ...
حیفمان آمد این لبخند و این عشوه های پسرمان را شما هم نبینید
کِــیف می کنم بعضی حرکاتت را می بینم پسر!
سر مست می شوم.
حالا می فهمم احساس مادرانی را که گاهی از خوب بودن فرزندشان، چشمانشان برق می زند.
چقــدر این غرور را دوست دارم، چه احساس بی مثالیست.
تو، با همین کوچک بودنت، با همین 1 سال و 6 ماه و 15 روزه بودنت،
بارها و بارها باعث برق چشمانم شده ای، باعث غرورم.
فدای اون چشمات بشم من که این قدر مهربونه و البته هیچ کس هم نمیفهمه جز خودم :)
و من هم چنان عاشق این کارهاتم نازنینم ..
تو خوبی، خوب تر از خوب!
آرامش بی بدیلی.
دوستت دارم.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی