عدنانعدنان، تا این لحظه: 13 سال و 1 ماه و 8 روز سن داره

عدنان زیباترین لبخند خدا

ســیــب آبــــــــی و تــــــو ...

1391/8/6 0:51
117 بازدید
اشتراک گذاری

سلام بای بای

 

امروز من و پسری با هم رفتیم محل کار شوهر جان آخرین باری که پسرک شیطون ما اینجا 

 

تشریف آوردن نمی تونستن راه برن و امروز که اومدیم به اینجا این وروجک شیرین راه میرن و

 

و همه جا رو کنکاش میکنن تا ببینن میتونن چیزی رو کشف بکنن یا نه ؟

 

چقدر همه چیز در سیب آبی برایت عجیب بود و جالب چقدرسوال توی ذهنت بود که

 

اگر توان حرف زدن داشتی لحظه ای سکوت نمی کردی هر چند که الان هم با ابراز

 

احساساتت و صداهایی که از خودت در می آوردی لحظه ای آروم و قرار نداشتی

 

 

تو تمامی بهانه ام برای عاشقی ...برای لبخند ... برای داشتن

 

آرزوهای دست یافتنی ...

 

من تمامی غرورم از داشتنت

 

من تمامی بهارم از حضورت

 

مرا ببین ای دوست داشتنی ترین داراییم ...! عاشقم... عاشق تو

 

 

 

حالا دیگر یخ حضورت آب شده و از پله ها اومدی بالا تا ببینی اون بالا چه خبره و  جایگاهی

 

برای نشستن انتخاب کردی

 

پسرم ... پاره ی تنم ... تو بگدر ... بگذار جای پای کوچکت خاطری باشد برای این زیباکده هنری ...

 

این دستگاه چاپ برای نوه هایت تعریف خواهد کرد , روزی روزگاری عدنان نازنینی با

 

ما عکسی گرفت به یادگاری  ...

 

 

یعنی عاااااااااااااااااااااشقتم بی نظیر ترین ِ من

 

فقققققققققققققققققققققط من فدای اون لپای توپولیت بشم مااااااااااااااااااااااااااااااااادر

 

 

دیگه شیطنت پسرکمان به اوج خود رسیده بود که عمو فرشاد بغلش می کنه تا خراب کاری نکنه

 

به سلامتی همه عموهای با محبت

 

 

طعم شیرینی دارد عشق بازی این عمو و برادر زاده ....

 

برایتان آرزو دارم ...

 

آرزویم این است... که دلتان همیشه شاد باشد و اگر اشکی است ... فقط از شادی باشد

 

تو خیلی خوب و مهربونی.


مهربونترین عموی دنیااااا.

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)