عدنانعدنان، تا این لحظه: 13 سال و 1 ماه و 7 روز سن داره

عدنان زیباترین لبخند خدا

خوش آمدی به زندگی ستاره

1390/1/21 23:10
176 بازدید
اشتراک گذاری
به نام عشق که عشق خداست
سلام نفسم . ممنون عریزم که منو برای مادری انتخاب کردی تو بهترین بودی که خدا تو رو به ما داده . به زندگی منو و بابات خوش اومدی ستاره قشنگم . دیشب مامان نازم شب موند پیشم ولی نه من تونستم بخوابم و نه مامانم . من که از دیدنت سیر نمیشدم و مامانم هم نگران من تا صبح نخوابید . تا ساعت 8 شد بابات زود زنگ زد خیلی دلش برامون تنگ شده بود و گفت بعد از ظهر میاد ملاقاتمون . بعد از ظهر همه اومدن ملاقات .عمو فرشاد دوست داشتنی و زن عمو الناز مهربون هم اومدن و تو رو دیدن عمو فرشاد خیلی خوشحال بود و مدام از تو عکس می گرفت . آرینای کوچولو هم یکی از عروسک هاش رو با یه چیز دست ساز که خودش درست کرده بود با یه دسته گل آورد و گذاشت بالای تختت ولی جای خاله مهسا خالی بود .طفلی به خاطر امتحانات دانشگاه نتونست بیاد و دلش مونده بود پیش ما . م  خیلی ها امروز اومدن ملاقات ( خاله نرگس  ، و خاله رباب ، حسین دایی با خانومش ، عمه های من ) خلاصه دست همه درد نکنه بابت این همه محبت .وقت ملاقات که تموم شد همه رفتند و آخرین نفر بابا فرزاد مونده بود که دلش نمی اومد بره من هم بدتر از اون نمیتونستم ازش دل بکنم آخه از اول زندگیمون این اولین بار بود که از هم جدا بودیم ولی چاره ای نبود  میدونم بابا فرزاد قربونش برم تحمل همه چی رو داره الا تنهایی .خیلی حوصلش تو خونه سر میرفت وتا 12 شب مدام زنگ میزد و با من حرف میزد .خدا این جمع خانواده 3 نفره ما رو ازمون نگیره و محبتمون رو نسبت به هم کم نکنه .می دونم خدا همین نزدیکی هاست و داره صدای قلب های ما رو میشنوه که داره برای رسیدن به هم می تپه ...
 
 
تا حال صدای قدم های خدا رو شنیدی؟؟!!

حتما شنیدی!

شنیدی و فراموش کردی که هست

که نزدیکه!!!

خیلی نزدیک..!
 
 کافیه دستت رو روی قلبت بگذاری!

حالا نه تنها می شنوی

بلکه حس می کنی بودنش رو

لمس می کنی حضورش رو!

اونی که درکش کردی صدای قدم های خداست!

قدم هایی که به سمت توست!

و برای توست!

خدایی که در درون توست!

با تو راه می رود! می نشیند! کلام می گوید!

صدایت می زند!

و بودن را به تو هدیه می دهد

چرا که دوستت دارد...!

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)