خداحافط پوشک شبانه !
خداحافط پوشک شبانه ! قرار است كه تمامش كنيم دوران با پوشك بودنت در شبها را .
قرار است اين مرحله را هم به اتمام برسانیم به لطف خدا.
امروز یک هفته ای هست که ترک شیشه شیر را کردی و دیگر شبها شیر نمی خوری ،
بماند که این یک هفته چقدر بی تاب بودی دلبندم .
اما چاره جز اینم مگه هست؟
مگه می تونم دوران نوزادیت رو نگه دارمش ؟
جانِ مادر؛
گلِ ناز مادر...؛
حالا تو بزرگ تر شده ای و من حیرت زده ام؛
حیرت زده ی این روزهای تو !
مات تو، عدنان ...
و امروز پروژه ترک پوشک در شب رو آغاز کردم ، آنقدری درباره اش خوانده بودم
که بدانم کی این پروژه شروع کنم و چطور رفتار کنم.
تصمیمم را گرفتم؛
از پوشک گرفتن شبانه را می گویم!
و امروز 4 روزه که این پروزه اجرا شده ؛
آنقدر همه چیز عالی و حیرت انگیز پیش رفته که هیچ ندارم بگویم!
کاملا شگفت زده ام کرده ای؛ نه من را، که همه!
و تو الان پسرکی هستی، 3 سال و پنج ماهه؛ که پوشک نداری.
نه در روز و نه در شب هوراااااااااااااااااااااااااااا
پسر خوبم
عدنان عزيزم
مهربونم
يه تار موتو با دنيا عوض نميكنم
بخاطر تموم حساي خوبي كه بهم ميدي ممنونم ازت عزيزم
خيلي دوست دارم
نه بخاطر ديشب که جات رو خیس نکردی
كه تو هميشه منو شرمنده افكار پاكت كردي
دوست دارم
دوست دارم
و دوست دارم تا هميشه
آرزويم اين است...
به پاس آن صفای خدایی که در تو بود
هرگز غمت مبادو خدا با تو یار باد....
و قصه پوشک اینجا تمام شد ...
الان كه فكر ميكنم ميبينم كه چقدر سخت گرفتم به خودم و چه غول بي شاخ و
دمي ميپنداشتم اين پر سه از پوشك گرفتن را.
