با تو ، تا تو ...

 "یک دقیقه سکوت برای رویاهای شیرین کودکی ، که هرگز باز نخواهند گشت ."

دعوت به یک جشن عروسی هستیم .

لباسهایت را می پوشانم موهایت را با همان لطافت خاصی که داره

برایت شونه میزنم ، مثل همیشه و از همان کودکی عاشق لباس خوب و شیک بودی .

خیلی خوشحال و راضی بودی از لباسهای تمیز و خوبی که برای جشن پوشیده بودی که

با دیدن پدرت با کت و شلوار و کروات میگی :

بابا جون ؛ چقدر ماه شدی

قلبم شروع کرد به محکم تر زدن...

و وقتی از سینه ام بیرون زد که گفتی: منم می خوام آقا بشم ، مثل بابا جون بشم

منـ  ماتـ ِ تو شدم ـو تــــو ...

مامن جون ؛ پس من کی بزرگ میشم مثل آقا ها میشم

این روزها مدام سودای بزرگ شدن تو سرته؛

بزرگ بشی و همانند پدرت باشی...

بزرگ بشی که کیف داشته باشی و بری مدرسه!

بزرگ بشی و برای من خرید کنی...

بزرگ بشی و عروسی بگیری!

مادر فدای جای جای تن ت!

عشق به پدرت رویایی در سرت دارد که می خواهی هر چه زودتر تو هم شوی همانند پدرت ...

حق داری پسر!

آدم؛ اینچنین پدری داشته باشد،  پدر شدن و آقا شدن برایش آرزوست ...

حالا تو فکر کن هر روز تمام این ها را در گوشم زمزمه کنی، چه می ماند از من؟

کوچک مرد من قدم به قدم بیا من نردبان پاهای تو میشوم .

تمامی روحم ؛

تو قد میکشی و من برای تو پیرتر می شوم .

کافی ست فکر کنم به اولین روز مدرسه ات، به کیف پشت کمرت، دندان هایت...

 فکر کنم به روزی که هجده سالت تمام شده و آماده ای برای امتحان رانندگی !

نازنین ِ مادر ... امید قلب ِ مادر ... زیبای ِ بی همتای من  ...

بگذار بگویمت ، بگذار بگویمت و بگذار ...

فکر کنم به اندام ستبرت، موهایت، کت و شلوارت... به بانویت، دست هایت، انگشتانت...

 تو دردنیای خویشی ومن دردنیای خویش تو بادنیای خویش میسازی و من با دنیای مادرانه

تمام ناتمام من با تو تمام میشود فقط خدا میداند...

با امید به خدای بزرگ میرسم به آنچه که شایسته روزهای توست...

چقدر من برای تو آرزو دارم پسر؛ که هرچه می گویم بس نیست مرا...

خدایا به خاطر نگاه مهربونت تو این روزها

ازت ممنونم...

این که مااااااااااااادرم کردی... به تعداد نفس هام ممنونتم!

دانــلودکـــــــــــــــــــــــ 

s5.picofile.com/file/8147224842/Doset_Daram_Khoda.mp3.html

دل نوشت : خدایا خیلی دوست دارم