سفـــــــــــــرنوروزی ...
به نام خالق سبز بهاران
می نویسم از تو ای زیبای من
می سرایم از تو ای رویای من
ای نگاهت سبز تر از سبزه زارس
می نویسم بی قرارم بی قرار
بی قرارم برای رفتن به یک سفر با عزیزانم ، با پسرک شیرینم ، با آقای همسری تنها عشقم در زندگیم و آنه و بابایی مهربون بار سفر رو بستیم برای رفتن به شمال همیشه سبز ، کنار دریای آبـــــــــــی ، که چون آینه ای است مقابل آسمان
به دریا که نگاه می کنی ، عشق را در آن میبینی ...
وخودت را
چون عشق در تو جاری است
آری آبی آسمان زیباست
آری آبی دریا زیباست
اینجا که هستیم، جایی نیست جز ویلای زیبا ، آرام و سر سبز عمو ممد مهربان ، دلش همواره سبز مثل بهار .... عمو ممد و خاله نرگس دوستت داریم تا آنسوی ابدیت ...
این هم یک ترانه بسیار زیبا برای دل همیشه خندان عمو ممد کلیک کن
این سفر خیلی خوب بود امسال یک مهمون کوچولو هم توی این سفر با ما بود که از دوستای آنه بود و از ترکیه با مامانش اومده بودن ایران . دختر کوچولو اسمش سوده بود یک سال هم از تو بزرگتر بود . ولی مامان جان این دختر خیلی شلوغ بود وقتی اون رو دیدم تازه فهمیدم تو چقدر آروم و مهربونی برای من . این سفر خیلی خوب بود چون خیلی وقت بود سفر نرفته بودیم و این بهترین بهانه بود برای با هم بودن .
قربون اون ژستِ مردونت برم عزززززززیزم....
چنان به موي تو آشفته ام به بوي تو مست
که نيستم خبر از هر چه در دو عالم هست
خانه عشق من است این دل دریایی تو