عکسخانه در تولد 3 سالگی

و این زیباترین ، سه سال از زندگی با تو گذشت و من آن را با تمام وجود دوستش خواهم داشت چون تو به من مادری را آموختی، عشق را و دوست داشتن را .

این هم عکسهای به یاد مونده از این روز تولدت با تم باب اسفنجی که تو بهش لقب ( دوست ) رو داده بودی و خود شخصیت باب اسفنجی که با اومدنش به تولدت کلی تو ذوق کردی الهی من قربون اون چشمات برم که با دیدنش چقدر خوشحال شدی و همش صدا میکردی دوست دوست د  و  س  ت...

مبارکت ،  این شادی و جشن و سرور دل پذیر من .

بوی بهار می شنوم از صدای تو

نازکتر از گل است گل ِ گونه های تو

ای در طنین نبض تو آهنگ قلب من

ای بوی هر چه گل نفس آشنای تو

ای صورت تو آیه و آیینه خدا

حقا که هیچ نقص ندارد خدای تو

صد کهکشان ستاره و هفت آسمان حریر

آورده ام که فرش کنم زیر پای تو

رنگین کمانی از نخ باران تنیده ام

تا تاب هفت رنگ ببندم برای تو

چیزی عزیزتر ز تمام دلم نبود

ای پاره ی دلم، که بریزم به پای تو

امروز تکیه گاه تو آغوش گرم من

فردا عصای خستگی ام شانه های تو

در خاک هم دلم به هوای تو می تپد

چیزی کم از بهشت ندارد هوای تو

همبازیان خواب تو خیل فرشتگان

آواز آسمانیشان لای لای تو

بگذار با تو عالم خود را عوض کنم:

یک لحظه تو به جای من و من به جای تو

این حال و عالمی که تو داری، برای من

دار و ندار و جان و دل من برای تو

قیصر امین پور

و مثل همیشه، شکر برای شما دو فرشته زیبای زمینی!

دوستتان دارم ، هانی...

اینها هم هدیه ی مهمان ها که همشون رو خودم درست کردم ..

پسر نازم یادگاری این روز شما رو هم گذاشتم داخل صندوق خاطراتت ... تا برسد روزی که این صندوقچه رو بسپارم به دستان پسر شیر مردم ، و بدان چقدر هر چه که به تو مربوط باشد را، دوست داااااااارم.

حتــــم دارم روزی که این صندوقچه را ببینی ؛
لبخند ملیحی بر لبانت نقش بسته ...

لبخندی از سر شوق ، از خاطرات خوش کودکی .