عدنانعدنان، تا این لحظه: 13 سال و 1 ماه و 8 روز سن داره

عدنان زیباترین لبخند خدا

خانه کودکی یادت بخیر!!!

1393/2/26 16:51
1,059 بازدید
اشتراک گذاری

امروز ميلرزد دلم ، دستم و اشكي كه گوياي همه چيز است.

 

یادش بخیر در این خانه

در دوران آغازین زندگیت

با پدر بزرگ در حیاط خانه

شادی در وجودت

خنده بر لبهایت

یادش بخیر در کودکیت

در دوران آغازین زندگیت

در خانه مادر بزرگ

کنار سماور پیش پدربزرگ

نه کاری بود نه باری

همش خوشحالی بود در این خانه

 

 

اینجا خونه عشق من و پدرته

 

خونه عشق ما از حقیقت خالی نیست

 

 

خونه عشق ما اون بالا تو آسمون

 

میدرخشه چون بلور مثل یک رنگین کمون

 

خونه عشقمونو نمیریزه تا ابد دستی به جز دست خدا

 

 

 

به یاد اولین هایی که در این خانه با هم داشتیم ..

 

اولین خنده ها و گریه هایت

 

اولین دست و پا تکان دادنت

 

اولین دندان

 

و اولین ....

 

روزی که عاشق ترم کردی با اولین قدم هایت با پدربزرگ  در این خانه ...

 

و اولین های بسیار دیگر ...

 

آخ كه دلم پر زد و رفت به همان روز ها ...


به همان لحظه های شیرین ...

 

 

3 سال از آمدنت به این خانه باصفای پدر بزرگ و مادر بزرگ میگذرد و امروز ...

 

دلتنگم ، دلتنگ  روزهايي كه با تو گذشت در این خانه

 

همان روزهاي طلايي كه برايمان خلق كردي ...


يادت مي آيد ؟ يادشان خوش !

 

خانه رویایی ما

 

خانه ای از جنس عشق

 

خانه ای از جنس شادی

 

ساکنینش بهترین خلق خدا

 


سقفی که بامش سایه اش لطف خدا

 

پایه های محکمش عشق و امید



 

 

 

 

« چقدر زود دیرمی شود »

 

آرام جان مادر ؛

 

دیگر آنقدر کوچک نیستم که در دلتنگی هایم

 

در دردهایم گم شوم ...

 

آموخته ام، که این فاصله کوتاه بین لبخند و اشک

 

نامش < زندگی > است

 

 بزودی این خانه دوباره ساخته می شود و به شکل (به قول خودمون ) امروزی تر ،

 

مدرن تر و زیباتر

 

زندگی خالی نیست ........... مهربانی هست ، 

 

سیب هست ، ایمان هست

 

آری تا شقایق هست

 

زندگی باید کرد 

 

و...

 

و دیگر همین ...

 

 

دانلودکـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 

http://s8.picofile.com/file/8279643900/Golpa_Montakhab_Khooneyeh_Eshgheh_Man_o_To.mp3.html

پسندها (3)

نظرات (1)

سحر
7 تیر 93 2:15
شعر خودتونه؟ زیبا و پر احساس بووووووووووود ببوس آقا عدنان رو