عدنانعدنان، تا این لحظه: 13 سال و 1 ماه و 7 روز سن داره

عدنان زیباترین لبخند خدا

4 . آقا پولیس ...

1393/3/8 23:14
204 بازدید
اشتراک گذاری

قربون اون پولیس بودنت برم من ...

 

عزیزم ، تمام هستی من ...

 

دیشب قبل از خواب از من قول گرفتی تا برات لباس پلیس بپوشونم و شما  آقا پلیس بشی

 

و با ماشین هات بازی بکنی چقدر صبح خوشحال بودی .

 

صبح تا از خواب بیدار شدی یادت مونده بود که امروز می خوای پولیس بشی ....

 

با هم رفتیم توی اتاقت سراغ  کمد لباس هات تا لباس مناسب برای پلیسی رو انتخاب کنیم ...

 

 جان مادر! با سلیقه خودش و بعد از تست چندین لباس بالاخره تونست لباس مورد علاقتش

 

رو پیدا کنه ..

 

مامان این خوبه اینو بپوشون برام بشم آقا پولیس ...

 

 

تو نه گلی ، نه ماهی و نه هیچ چیز دیگر

 

تو خودت هستی

 

تنها بهترین

 

تنها آرامش

 

تنها مهربان

 

تنها زیبای من

 

تو همانی هستی که خودت تنها بهترینی

 

 آری ، تو تنها خوب دنیایی !

 

 

نور چشــــم من !

 

و چه زیبا و با نظم تمام ماشینها به صف شدن ...

 

 

د

 

و ما هم چنان که از لحظه های پولیس بودنت عکس می چکاندیم ...

 

شروع کردی به خوندن و رقصیدن ...

 

مامان بیا بِرَسیم ...

 

و تو ذوق كردي و آواز خوندي ...

 

ما هم بی صدا

 

 

 

بی حرف

 

 

 

 

بی سخن

 

 

 

 

او را زندگی کردیم ....

 

ما اینیم دیگه ...

 

 

 

تو بهشتی

 

تو طراوتی

 

تو بارانی

 

 تو همانی هستی که میشود زیبائیهای بیشتری را در تو دید

 

 آری تو زیباترین ِ زیبائیهایی

 

 

 

 و این چنین گذشت بر ما آن روز سبز که سبز تر شد با آبی احساس تو ... پسر بی نظیر مادر ...

 

"تو اي الهه شادي هميشه شاد باش"

پسندها (4)

نظرات (1)

مامان زری
23 مرداد 93 16:03
سلام هم متنتون قشنگ بود هم عکسهای گل پسرتون خداحفظش کنه