کاردستی
کاردستی بازی امروز نیازی به وسیله ی خاصی , خلاقیت خاصی , استعداد خارق العاده ای ,
مهارت های کمال یافته ای ! و ... ندارد
اما هدف من یکی نقش داشتن خودش در پیدا کردن رنگها بود و دیگری
شناخت بزرگ و کوچک بودن اشکال
قیچی مخصوص کودک ..مقوای رنگی ... چسب ... عدنان ... مادر به همراه دوربین ...
چه شودددددددددددد
یعنی وقتی عدنان میره تو فاز کار کردن من دلم میخواد زمان بایسته
آرامشم
بدان که تمام لحظه های مرا تسخیر کرده ای
و همیشه برای آرامش تو تلاش می کنم
بدان که تمام من از توست
و همیشه برای تو خواهم بود
مربع ها رو یکی پش از دیگری چسب کاری می کنیم
و تلپّی میکوبیم توی سرش
و باز هم :)
نا گفته نماند که در این بین رنگ ها رو هم با هم تکرار می کردیم و تمام مربع ها
رو نازنین پسرکمان خودش به ترتیب می چسباند و ما فقط پی کار عکاسی خودمان بودیم
و کاری به احوالاتش نداشتیم
این عکس رو فقط به خاطر انگشتانت گذاشتم ... الهی همون کسی که آفریدت ,
خودش مراقبت باشه
خدا را چگونه شکر کنم برایت؟
خودت بگو...
و این هم پایان کار دلبند ما
همه ی زیباییش به همین شلوغ کاری ها و تمیز در نیاوردن هااااااااااااااااست
اما کار همین جا تموم نشد و شازده پسرمان در خواست درست کردن ماسک رو کردن
آن هم از نوع عجیبش ....
عزیز جان من ؛
چطور می توانم هی ننویسم و هی نگویم از تو؟ که خرابم کرده ای... می کنی!
خدا را چگونه شکر کنم برایت؟
چه لذت بی منتهایی، چه سناریو عاشقانه ای!
و اینچنین بود که روزگار بر ما گذشــــــــــــــــــــــــــــت و چه خوب که میگذرد ....
