عدنانعدنان، تا این لحظه: 13 سال و 1 ماه و 7 روز سن داره

عدنان زیباترین لبخند خدا

با تو ، تا تو ...

 "یک دقیقه سکوت برای رویاهای شیرین کودکی ، که هرگز باز نخواهند گشت ."   دعوت به یک جشن عروسی هستیم .   لباسهایت را می پوشانم موهایت را با همان لطافت خاصی که داره   برایت شونه میزنم ، مثل همیشه و از همان کودکی عاشق لباس خوب و شیک بودی .     خیلی خوشحال و راضی بودی از لباسهای تمیز و خوبی که برای جشن پوشیده بودی که   با دیدن پدرت با کت و شلوار و کروات میگی :   بابا جون ؛ چقدر ماه شدی   قلبم شروع کرد به محکم تر زدن... و وقتی از سینه ام بیرون زد که گفتی: منم می خوام آ...
17 مهر 1393

روز کـــــودک ...

پسر زيبا روي من !     امـــــروز روز تو ست . تويي كه بي نظير ترين پسر عالمي . امروز با تمـــــــام وجود برايت آرزو ميكنم ، هر چه خوبي ست . هر چه زيباي ست . امروز به خود ميبالم از اينكه فرشته ي پاكي چون تو ، مرا " ماما " خطاب ميكند . از اينكه پسر زيبا و شيريني چون تو دارم ، غرق در لذتم .     و باز این پدر همیشه مهربان و عاشق پسر تو رو با هدیه ای غافل گیر کرد و باعث شد   دیشب دوباره صدای خنده هات زیر سقف خونه پیچید و برق شوق توی چشمانت با دیدن   به قول خودت جـایزه  ستودنی بود و...
17 مهر 1393

یه عصر رنــــــــــــــــــــــــگی ...

پست امروزمون ر ن گ ـــــــــــــــی شده ، با دستهای کوچک عدنانی    فضایی برایت ساختم برای ، رنگیدن احساس لطیف و کودکانه ات بر روی کاغذ سفید .   این بار خواستم فضایی بزرگتر از فضای یک دفتر برای نقاشی و ابراز احساساتت   داشته باشی برای همین تصمیم گرفتم کاغذی سفید برایت روی دیوار بچسبانم   رنگهای گواش رو هم تحویلتان دادم بقیه کار رو سپردم به دست هنرمند خودت   بدون هیچ گونه دخالتی یک بار هم در کودکی این تجربه را داشتی نازنینم ،   این بار هم این شما و این هم سفیدی کاغذ و رنگها برای هنر نمایی شما .   الحق که پسرکم...
12 مهر 1393

هیچکس مثـــــــل تـــــــــــو نیست...

  تو همچون خورشید   بی منت و با مهر بر هر کسی می تابی       تو آیا عاشقی کردی که می فهمی عشق یعنی چه ؟   تو آیا با شقایق بوده ای گاهی ؟     اصلا من نقاشم. نقاش زیبایی های تو در ذهنم. نقاش مهربانی های تو در دلم.   نقاش لبخند تو در چشم هایم. نقاش بوسه های کودکانه ات بر گونه هایم  ...   ...
10 مهر 1393

خوابـــــــــی خوشمزه !

ای آفتاب آهسته نه پا در حریم یار من   ترسم صدای پای تو، خواب است و بیدارش کند         شب بخیر ای عشق من ای نفس من ای همه کسه من   شب بخیر ای بهترینم ای زیباترینم ای مهربان ترینم   شب بخیر ای امید من ای طلوع من ای ساحل آرامش من   شب بخیر ای یکی یدونه   خوب بخوابی مهتاب من ای ماه من       خواب هایت همیشه آرام، مثل چشمانت...   دل نوشت : چند روزیست حس زیبا و عمیقی به این تصویر دارم.....   دوستت دارم نازنین مادر ...
4 مهر 1393

ای تـو جـان جـان جـان جـان مـن

«حواسم را هرکجا پرت کنم باز هم کنار تو می افتد ... »     خوشحالم و هزاران بار خداي مهربان را شاكرم كه تو را به من هديه داد     پسر بی همتای من ؛   تو هر جور که دوست داری بنواز   من جانم را   برای شنیدن آهنگ هایت   کنار گذاشته ام . . .         خداوندا ... !     مهربانا ... !    هیچ نمی گویم .   و سکوت می کنم ...      قسمت می دهم یا رب به حرمت قلبی که تنها امید و پنا...
26 شهريور 1393

حکایت دوســـــــت ...

امروز می خوام راجع یک داستان که از کودکیت آغاز شد برایت بگوییم   داستان یک " دوســـــــت "   دوستی که ساخته ذهن کودکیت بود   از همانی حرف میزنم که در خیابانها و یا مراکز تجاری با تن پوشهای عروسکی   و یا شخصیت های کارتونی دیده میشن   وقتی خیلی کوچیک بودی با دیدن اونها می ترسیدی و نزدیکشون نمی رفتی  .   تا اینکه من و پدرت اون شخصیتهای کارتونی توی خیابون ها رو به عنوان یک دوست   برات معرفی کردیم .   یه دوست خوب کارتونی که لباس می پوشه تا بچه ها رو بخندونه . و از اون موقع به بعد دیگه   ...
20 شهريور 1393

دنــــــــیای کودکی و یک احساس ســــــــبز

  هر روز سراغش رو می گرفتی   روزی که  برایت خریدیم ، چشمات درخشید از شدت خوشحالی! همون که با آمدنش ؛ شـــــــوق توست که به استقبالش میرود ...   دلمان میخواست , زمان حرکت نمی کرد تا ما با دلی آرام این حس خوب   کودکانه ات را تماشا می کردیم .   همون که ماهها با اسباب بازیها و دنیای کودکانه ات شبیه سازی می کردی! توی پارک بهشون خیره بودی! همون که وقتی کوچولو بودی، دنبال فرصت بودی تا به جای پدرت تو راننده باشی !   رانندگی عشق این روزهایت بود.   هر روز به بابایی زنگ میزنی...
20 شهريور 1393

گزارش جشنواره تابستانی ...

 قامت برج میلاد و ماه تابان ما ؛     یک روز آفتابی شهریور و گردش در برج میلاد به پیشنهاد نهال کوچکمان ؛   آسمان تهران هم آبی بود و هوای شهرمان عالی برای یک تفریح ...   + آب و هوای تازه حق مسلم همۀ ماست!:دی   جشنواره تابستانی و حضور سبز شهرهای مختلف ایران توی این جشنواره ما رو به اینجا   کشید که البته بدک هم نبود و کلی با غذا های محلی شهرهای مختلف ایران آشنا شدیم .   من هم که همیشه پایۀ نمایشگاه هستم حالا هر چی میخوات باشه باشه !     با تو کو...
13 شهريور 1393