عدنانعدنان، تا این لحظه: 13 سال و 1 ماه و 7 روز سن داره

عدنان زیباترین لبخند خدا

تــــــــو و بـــــازیـهایــــــت ...

1393/5/20 23:29
138 بازدید
اشتراک گذاری

روزها می گذرند، با چشم بر هم زدنی...

 

 این روزها رفتن به سرزمین عجایب پاساژ تیراژه و بازی توی اون محیط رو دوست داری

 

با همان شیرین زبانی خودت اسم اونجا رو  "سرزمین عجایب دوست " خطاب میکنی

 

دوست هم اسم اون آدمها با لباسهای کارتونی هست که با دیدن اونها

 

هیجان و شوق و یه عالمه حس قشنگ از چشمات لبریز می شه !

 

 

 

گل گندمم؛


خوشه ی طلایی من!

 

 

 

فدای همـــه ی تو که وقتی از کنار ما رد می شدی، دستت را تکان می دادی.

 

فدای اون چشمای قشنگت؛

 

 که ناز چشمــــــان قــشـنـگ تــو کـشـیـدن دارد

 

 

 

تو مهربانتر از آنی که فکر می کردم

 

درست مثل همانی که فکر می کردم

 

 

شبیه . . . ساده بگویم کسی شبیهت نیست

 

هنوز هم تو چنانی که فکر می کردم

 

"معجزه یعنی:

 

تــــــــــو

 

چه خوب که بهت خوش گذشت.

 

واین هم یک شیطنت کودکانه در مغازه لباس فروشی

 

 

شیرینم ؛


تا کودکی، کودکی کن و کودکی کن و لذت ببر.

 

دنیا را به پایت خواهم ریخت.

 

 

چشمان تو


گل آفتابگردانند

 

به هر کجا که نگاه کنی،

 

خــدا


آنجاست...

 

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)