عدنانعدنان، تا این لحظه: 13 سال و 1 ماه و 7 روز سن داره

عدنان زیباترین لبخند خدا

قبله مایل به تو *

این بار من در تو تمــــــام شدم...       خدایا این فرشته مهربان کیست که از آسمان برایم هدیه کرده ای؟ این چه گلی است که در هر چهار فصل گل است ؟ این چه ماهی است که در روزها هم در آسمان است و نور میدهد؟     تو مروارید چشمان خدایی    تو سر مستی احساس خدایی    تو همه درک خدا از هرچه زیبایی    تو یک ناباور از خلق خدایی   تو روحت ، وجودت ، همه از مست خدایی   تو نقاشی احساس خدایی    ...
19 تير 1393

یه سفارش به خدامون ...

آرزويم اين است...    نتراود اشك در چشم تو هرگز مگر از شوق زياد...   نرود لبخند از عمق نگاهت هرگز....   و به اندازه ي هر روز تو عاشق باشي....   عاشق آنكه تو را مي خواهد... و به لبخند تو از خويش رها مي گردد...(مثل من ) و ترا دوست بدارد به همان اندازه كه دلت مي خواهد....   هرگز غمت مبادو خدا با تو یار باد....   آرام جانم ؛   عدناااااااان !!    به ترین به ترین من..   4 روز ِسختی را پشت سر گذاشتیم . 4 روز نفس گیر را ...   ...
12 تير 1393

خانه کودکی یادت بخیر!!!

امروز ميلرزد دلم ، دستم و اشكي كه گوياي همه چيز است.   یادش بخیر در این خانه در دوران آغازین زندگیت با پدر بزرگ در حیاط خانه شادی در وجودت خنده بر لبهایت یادش بخیر در کودکیت در دوران آغازین زندگیت در خانه مادر بزرگ کنار سماور پیش پدربزرگ نه کاری بود نه باری همش خوشحالی بود در این خانه     اینجا خونه عشق من و پدرته   خونه عشق ما از حقیقت خالی نیست     خونه عشق ما اون بالا تو آسمون   میدرخشه چون بلور مثل یک رنگین کمون   خونه عشقم ونو نمیریزه تا ابد دست...
26 ارديبهشت 1393

پدر، تپـــــش قــلــب خــانه سبــــزمـــــــا

مهربانترین بابا ی دنیا   صـادقانه دوستـ ت داریم و هزاران شاخـه گـل شقایق تقدیـمت می کنیم!   روزت مبـــــارک       اي اهورا   من كه امروز، در باغ گيتي   چون درختي همه برگ و بارم   رنج‌هاي گران پدر را   با كدامين زبان پاس دارم   سر به پاي پدر مي‌گذارم   جان به راه پدر مي‌سپارم     عزیزکم؛   پدرت،-همان محبوب ترینِ روزگارم ؛   او خدا نيست، اما وفايش   كمتر از لطف و مهر خدا نيپست ... ...
23 ارديبهشت 1393

می شود تورا ننویسم

چقدر این دو ست‌ داشتن‌های بی‌دلیل خوب است...     دوست داشتنِ تو...   مثلِ هوا...مثلِ نفس...   نمی شود که در جان من جاری نباشد...نمی شود...   که اگر نباشد...من هم نیستم...     دوست داشتم ، امشب ساعت ها تماشایت کنم....   انگشت های کوچک ، اما مهربانت را که دور فرشته دیگری حلقه کرده بودی ...     امشب عروسی آیدا جون ( دختر عموی ) بابا فرزاد بود خیلی هم خوش گذشت . این فرشته مهربون کوچولو هم دختر دای...
18 ارديبهشت 1393

پارک و هوای بهاری

  شکر خدایا ....   شکر به خاطر گل بهشتی ام  ....  عدنانم   ......     نعمتی که برایم کامل ترین است !    امروز در یک صبح با شکوه با طعم زیبای بهاری تصمیم گرفتیم با خانواده بریم پارک ... و چه پارکی بهتر و زیباتر از پارک ملت برای استشمام این هوای مطبوع بهاری ... در ... این روزها که من ثانیه به ثانیه و لحظه به لحظه اش را با تمام وجود قورت می دهم    این روزها که می دانم به چشم بر هم زدنی می روند و خاطره می شوند !     این روزها من ... از ته دلم شادم ... شادم از حضور سبز تو !  &...
12 ارديبهشت 1393

ای چراغ هر بهانه از تو روشن

ای بهترین زیبـــــــــــای من ای سربناز آرام من ای بهترین فردای من نیلوفر شبهای من ای بهترین جان در بدن ای فکر ای افکار من   ای بهترین آغوش ای قشنگترینم " می پرستمت مادر م ...   روز زن و مادر رو به همه مادران  ، به خصوص آبی‌ترین، دریایی‌ترین و آسمانی‌ترین تقدسِ زندگی‌مان ، دو مادر مهربان خودمان ( مامی جونی  و آنا ) تبریک میگم.......     پسرم ماه من ...! امشب دلم می خواهد که برایت بنویسم ... از تمام احساسم .... از بهار دس تهای تو روز ...
31 فروردين 1393