عدنانعدنان، تا این لحظه: 13 سال و 1 ماه و 7 روز سن داره

عدنان زیباترین لبخند خدا

یک قدم با تو ...

ای آنکه زنده از نفس توست جان من آن دم که با تو‌ام، همه عالم ازان من   در یک صبح زیبای بهاری با خانواده اومدیم برای خوردن صبحانه در پارک بسیار زیبای نهج البلاغه ... خیلی خوب بود ... پسرکم کلی شاد بود .. م خندید .. بدو بدو میکرد .. بازی میکرد و خلاصه بهتر از این نبود که تو این قدر شاد بودی ... صبحانه دسته جمعی مون هم به همراه  ( بابایی ، آنا ، ددی ، جونیش ، خاله مهسا و همسری همیشه شاد مثل گل پسرم ) خیلی مزه داد جان دل م ؛ کودک بی نظیر من؛   ماهردو، دراین صبح طربناک بهاری از لانه برون آمده، داد سر پرواز پرواز به آنجا که نشاط است و امیدست. پرواز به آن...
6 ارديبهشت 1393

پارک دلفین ....

 "به نام خالق سبز بهاران "   شیرین  زبان من ، از چند وقت پیش بابا فرزاد مهربون بخاطر شادی دل پسری بلیط پارک دلفیناریوم برج میلاد رو تهیه کرده بود امروز ساعت 5 بعد از ظهر رفتیم برنامه از ساعت 6 شروع می شد . قبونت برم که چقدر شاد بودی و لحظه شماری می کردی برای رسیدن ... تا چیز جدیدی پیش می یاد و می بینی !  با شیرین زبونی سوالاتت شروع میشه ! چه زیبا می پرسی و میبینی ! کاوشگر دوس ت داشتنی ما ... مثل کودکان می پرسی ... این چیـــــــــــه ؟ اسمش چیه ؟ ما توضیح می دهیم، همه چیز را! که بدانی چرا و چگونه!... بس که دنیا برایت بکر ست و پر مساله. این دانستن ها انقدر...
5 ارديبهشت 1393

ای چراغ هر بهانه از تو روشن

ای بهترین زیبـــــــــــای من ای سربناز آرام من ای بهترین فردای من نیلوفر شبهای من ای بهترین جان در بدن ای فکر ای افکار من   ای بهترین آغوش ای قشنگترینم " می پرستمت مادر م ...   روز زن و مادر رو به همه مادران  ، به خصوص آبی‌ترین، دریایی‌ترین و آسمانی‌ترین تقدسِ زندگی‌مان ، دو مادر مهربان خودمان ( مامی جونی  و آنا ) تبریک میگم.......     پسرم ماه من ...! امشب دلم می خواهد که برایت بنویسم ... از تمام احساسم .... از بهار دس تهای تو روز ...
31 فروردين 1393

تو همان خوب بمان ...

نمی دونم پسر نازنینم بر تو چه شد که از فردای روز تولدت تو سرما خوردی ... فردای شب تولدت توی نازنینم تا صبح تب کردی و من بابات خیلی نگران و بی تاب تو بودیم و تا صبح همش پا شویه بهت دادیم ... شکر که آن شب کابوس وار تمام شد  . بابات هم سر کار نرفت و همش نگران تو بود. نازنینم الهــــــــــــــــی من فدات ... صبح با گریه و درد گلوی شدیدی که تو داشتی بردیم دکتر .. الهی من برات بمیرم که چقدر توی راه گریه کردی و همش می گفتی مامان گلوم درد میکنه و تا مطب دکتر همش اشک ریختی ... از صبح چشمانم خیس اند و دستانم لرزان ، باور می کنی ؟ قلبم لـِــــه شده ، باور می کنی ؟ خوب شو ، مـــــادر ؛ خوب ش...
22 فروردين 1393

❤❤❤تولدت مبارک زیباترین بهانه ی زندگی❤❤❤

و امـــــروز ؛ چه لطيف است حس آغازي دوباره ... وبازبیستمین روز از فصل زیبای بهار... 20 فروردین پر خاطره .... 20 بهترین نمره خدای نازنین که به تو داده  ! آن تاریخ آشنایی که سه سال است می شناسمش ! و محکم ترین دلیل برای بودنم .... خوب بودنم !  سه ساله شدی پسرک شیرین زبان من ؛ ای هست تو پنهان شده در هستی پنهان من   "بخند پری کوچک دریاچه دلِ من " های تو به لطافتی که از جنس مردانگی های دلِ توست...  به همه این ها  که می اندیشم می بینم... بهارِمن تویی که هر روز درون کوچه های دلم تازه می شوی...   وج...
20 فروردين 1393

عکسخانه در تولد 3 سالگی

و این زیباترین ، سه سال از زندگی با تو گذشت و من آن را با تمام وجود دوستش خواهم داشت چون تو به من مادری را آموختی، عشق را و دوست داشتن را . این هم عکسهای به یاد مونده از این روز تولدت با تم باب اسفنجی که تو بهش لقب ( دوست ) رو داده بودی و خود شخصیت باب اسفنجی که با اومدنش به تولدت کلی تو ذوق کردی الهی من قربون اون چشمات برم که با دیدنش چقدر خوشحال شدی و همش صدا میکردی دوست دوست د  و   س  ت...   مبارک ت ،  این شادی و جشن و سرور دل پذیر من .   بوی بهار می شنوم از صدای تو   نازکتر از گل است گل ِ گونه های تو     ای در طنین نبض تو آهنگ...
20 فروردين 1393

سفـــــــــــــرنوروزی ...

به نام خالق سبز بهاران    می نویسم از تو ای زیبای من می سرایم از تو ای رویای من ای نگاهت سبز تر از سبزه زارس می نویسم بی قرارم بی قرار   بی قرارم برای رفتن به یک سفر با عزیزانم ، با پسرک شیرینم ، با آقای هم سری تن ها عش قم در زندگیم و آنه و بابایی مهربون بار سفر رو بستیم برای رفتن به شمال همیشه سبز ، کنار دریای آبـــــــــــی ، که چون آینه ای است مقابل آسمان   به دریا که نگاه می کنی ، عشق را در آن میبینی ... وخودت را چون عشق در تو جاری است آری آبی آسمان زیباست آری آبی دریا زیباست   اینجا که هستیم، جایی ...
8 فروردين 1393

بهار را باور کن

(بهارتان مبارک ...)   بازکن پنجره ها را که نسیم روز میلاد اقاقی ها را جشن می‏گیرد و بهار روی هر شاخه، کنار هر برگ شمع روشن کرده ست. همه چلچله ها برگشتند. و طراوات را فریاد زدند. کوچه یکپارچه آواز شده ست و درخت گیلاس هدیه جشن اقاقی ها را گل به دامن کرده ست. حالیا  معجزۀ باران را باور کن! و سخاوت را در چشم چمن زار ببین! و محبت را در روح نسیم، که  در این کوچه تنگ، با همین دست تهی، روز میلاد اقاقی ها را جشن می‏گیرد! خاک جان یافته است توچرا سنگ شدی؟ توچرا این همه دلتنگ ...
1 فروردين 1393

تو یک بهشـت فروردینی

تو گل سرخ منی تو گل یاسمنی تو چنان شبنم پاک سحری ؟ نه از آن پاکتری تو بهاری ؟ نه بهاران از توست   از تو می گیرد وام هر بهار این همـــــه زیبایی را ...     همراه تو هزار عشق از راه میرسد  همراه تو بهار…     باغ های گل سرخ، شاخه گسترده به مهر، غنچه آورده به ناز، دم به دم از نفس باد سحر؛ غنچه ها می شد باز . غنچه ها می رسد باز، باغ های گل سرخ، باغ های گل سرخ،     سومین بهارت را سپری می کنی ، گل سرخ من ! خوشتر از تافته یاس و سحربافته ام هرچ...
1 فروردين 1393

و دندانهای 15 و 16 ...

خدایاااااا؛ شکــــــــــــرت...   عزیز دلم؛ همه جون و دل و قلب من؛   امروز در 20 ماهگی هستی و تعداد دنداهایت به 16 رسیده .   من فدای تک تک دندانهای سفید تو   لبخند هات جون گرفته، با این الماس های کوچولو...   بخند تا همیــــشه...   ♥ . چقدر خوشحااااااالم برایت پسرک زیبای من. ♥ . می پرستمت.   ...
20 آذر 1391